فرشته های آسمانی

1392/10/26 9:49
نویسنده : مادر
221 بازدید
اشتراک گذاری

 امروز بالاخره وقتی پبدا کردم که بیام چند خبری که توی این چند روز اتفاق افتاد رو بنویسم

اول اکه این هفته  از طرف مهد برای بچه های پیش دبستانی تولد گرفته بودند البته که همون روز مصادف

با روز اسبا ب بازی بود که بچه ها میتونستند با خودشون اسباب بازی ببرند و شما خودتون تصور کنید که من

بیچاره چقدر باید لوازم باخودم میبردم اول وسایل مائده رو اماده کردم بعد برای جناب بابا صبحونه و ناهار

اماده کردم که ببره و بعدهم یه عالمه وسایل برای مارال خانم اسبا ب بازیهای که شب قبل اماده کرده

بود هرچند که روز اسباب بازی فقط باید یه اسباببازی ببرند اما  کو گوش شنوا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ صبحونه و ناهار

وغیره ویه عالمه گل سر وموگیر و غیره ( خوب دختراخیلی بقول معروف زلم زیمبوه دارننیشخند)وبه اضافه ی

وسائل خودم

10.gif

 

 

 راهی سرکار شدیم که اونجا بود دیدم ای داد بیداد عروسک مارال و گل سرو موگیر

وبرس اونو جا گذاشتم دیگه خودتون میتونید تصور کنید که چه حالی پبدا کردم البته مارال فرشته

مهربون من وقتی دید خودم به اندازه کافی ناراحت شدم گفت مامان اشکال نداره حالا با بازی فکری

که اوردم بازی میکنم موهام که خوبه گفتم میرم برات برس میخرم و بعدا میام موهات رو مرتب میکنم

خوبیش به اینه که یه مرکز فرهنگی سرکار داریم که رفته رفته تبدیل به لوازم التحریری و خرازی شده

بعد از یکی دوساعت که کار کردم رفتم و چند گیر سر وبرس و غیره خریدم ورفتم مهد دیدم

که مارال  گریه کرده تا منو دید صورتش رو پا ک کرد گفتم چی شده عزیزم  گفت  : مامان فاطمه

گفته چون عروسک نیاوردی منم باهات بازی نمیکنم و عروسکم هم دستت نمیدم ( اخه با فاطمه

ازهمه صمیمی تره ) امان از دست این بچه های شیطون گفتم اشکال نداره گریه نکن لباسشو رو عوض

 

کردم وبهش گفتم نرو کلاس

تا  من برگردم باعجله رفتم دوباره لوازم التحریری و یه عروسک براش خریدم وای که

چقدر مارال خوشکلم خوشحال شد ( آخه چون اشتباه ازمن بود که عروسکش رو فراموش کرده بودم )

ظهر هم که رفتم دنبالش دیدم که یه کره زمین خوشکل از طرف مهد بهشون هدیه داده بودن

که مارال چقدر ذوق زده شده بود چونکه معلم مهربونشون قبلا اقیانوسها رو بهشون یادداده بودن

خبربعد هم که مامان وبابای خودم چند روز دیگه عازم مکه مکرمه هستند که این روزا من خیلی

حوصله ندارم چونکه  هربار یاد خونه خدا میفتم آرزو میکنم که منم برم

چند سال پیش خواب مکه رو دیدم که ازاون خواب به بعد دیگه بقول معروف هوایی شدم یعنی میشه 

 منم  برم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا مارال دیگه ازروزی کروی زمین ایران رو میبینه بعدش میگه مکه کجاست نشونش دادم میگه

چه نزدیکه مامان جون از خونه که بیرون بیاد ن میرن اینجا خیلی دور نیست ماهم بریم

اتفاق بعدهم که دوباره جناب بابا دستش آسیب دید و مجبور تا مدتها اونو باند پیچی کنه منم بهش

میگم تا این دستت رو ناقص نکنی ول کن نیستی (چشمک)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان کوثری
26 دی 92 10:14
طراحی و چاپ تقویم سال1393 با عکس اختصاصی کودک شما طراحی و چاپ انواع تم های تولد با طراحی های متفاوت طراحی انواع کلیپ های تولد و جشن ها و مراسم کوچولوهای گلتون و همچنین تهیه کیت های تندیس دست و پای کودک خدمتی جدید از تم پارتی http://tempari.blogfa.com حتما از طرح ها و نمونه کارهای ما دیدن کنید
مامان پریسا
5 بهمن 92 16:15
سلام خاله خوبید؟ ای وای اخه چرا فراموش کردی؟ خوبیش اینه که مارال جون صاحابه کلی وسیله ی جدید شد حسابی خوش بحالش شد
مامان پریسا
5 بهمن 92 16:15
زیارتشون قبول باشه. ایشالله نوبت شما هم میشه. غصه نخورید ممنون عزیزم ایشالله تموم کسانی که دوست دارن بتونند به این سفر معنوی برن